مردم جوامع امروز بدون استفاده از رسانهها نمیتوانند به زندگی عادی خود ادامه دهند و رسانهها در زندگی فردی و اجتماعی انسانها رخنه كردهاند. تولید و مصرف كالاهای رسانهای، مثل روزنامهها، مجلات، برنامههای رادیو و تلویزیون و ... با پیروی از قوانین اقتصادی صورت میگیرد و صفت رسانهها بخشی از فعالیتهای اقتصادی را شامل میشود.
در بهکارگیری تفکر نظری رسانه در اقتصاد، نقش رسانه در تعاملات بین بازیگران اقتصادی مختلف مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. رسانهها خودشان به عنوان بستر برخورد تولیدات و تقاضا در بازارهای غیرشخصی عمل میکنند. از حروف الفبای خط میخی بابلیها تا بیتهای اینترنت، رسانهها قابلیت بستن قرارداد و تجارت غیرشخصی را داشتهاند. از اینرو رسانه همیشه بخش مهم، اما بدیهی اقتصادی مدرن بوده است.
در نظام مبتنی بر بازار، اصل اساسی و خدشهناپذیری به نام بازار بر تمامی عرصهها حاکم است و اقتصاد قلمرویی است که بر تمامی عرصهها رجحان دارد و عامل اساسی تعیینکننده سویههای تصمیمگیری در تمامی زمینهها نیز میباشد. رسانهها در این نظام به مانند تمامی حوزهها از فلسفه وجودی جامعه لیبرال ـ که مبتنی بر بازار است ـ تبعیت میکنند. نهایتاً پارادایمی متشکل از مفاهیمی همچون جهانی شدن اقتصاد، بازارهای آزاد، تجارت آزاد جهانی و موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت (GATT)، صندوق بینالمللی پول (IMF) و ... شکل میگیرد که تأثیر خود را در اداره، نوع وظایف و نهایتاً محتوای رسانهای به شکل بارز و مشخصی اعمال میکند. به عبارتی، در این نظام به تبعیت از فلسفه وجودی آن از آزادسازی، خصوصیسازی و حذف نظارت دولتی بر رسانهها دفاع میشود. در نتیجه شبکههای خصوصی جدیدتر و بیشتری (چه عمومی و چه تخصصی) برای بینندگان ایجاد شده است که پیوسته خواستار آزادسازی هرچه بیشتر رسانهها هستند.
این مکتب از اصالت سود تغذیه میشود و ریشه در مکتب کلاسیک اقتصاد و نظرات آدام اسمیت و ریکاردو در عرصه اقتصاد و نظریات جان لاک و استوارت میل در عرصه فلسفی دارد. بازار به عنوان دست نامرئی در جهت رفاه همگانی عمل میکند. در این مکتب که به مکتب طرفداران عرضه نیز معروف است، اعتقاد بر این است که هر عرضهای سبب ایجاد تقاضای خود میشود و نهایتاً بازار به عنوان مکانیسمی ماورایی در جهت تعیین قیمت و انجام مبادله عمل میکند. این مکانیسم مدعی است که بیشترین مطلوبیت را ایجاد میکند. در عرصه رسانهای نیز هیچ تفاوتی با سایر کالاها دیده نمیشود. رسانهها محصولاتی را تولید میکنند که منطق کالاهای دیگر بر آن حکمران است و بیننده به عنوان مصرفکننده تلقی میشود. در نهایت آنچه تقاضا میکند، در اختیار او قرار میگیرد و به علایق بینندگان توجه کامل میشود. افزایش کانالهای مختلف در راستای تکریم بیشتر استفادهکنندگان است.
نظام رسانهای مبتنی بر بازار، با گسترش روزافزون تکنولوژی، جایگاه خود را مستحکمتر میکند و در نهایت به سمت بازار پیچیدهای حرکت میکند که متکی بر حاکمیت مصرفکننده است. اصول اساسی حاکم بر روابط رسانهای در نظام بازار، آزادی انتخاب برای مصرفکننده و آزادی بیان برای تهیهکننده محتوا، عدم پذیرش شخص ثالث یا هر گروه و نهادی در تصمیمگیری و نظارت شکل میگیرد. گذشت زمان در نظام بازار سبب بروز بحرانهایی شد که در نتیجه عدم تحقق پیشفرضهای نظام بازار به شکست بازار معروف شد.
شکست بازار مبین این نکته بود که اصطلاحاتی نظیر شهروند، برابری سیاسی، قلمرو عمومی و ... مفاهیمیاند که در نظریه مبتنی بر اقتصاد کلاسیک دارای تناقضات بنیانیاند؛ چرا که ارزش نهایی فقط و فقط توسط بازار تأمین میشود و تمامی حوزهها (حتی حوزه فرهنگ) صلاحیت و عدم صلاحیت خود را از بازار احراز میکند. در نهایت اندیشه بازار نه به ابزاری نظری، بلکه به ابزاری ایدئولوژیک تبدیل میشود که مدعی جوابگویی به تمام حوزههای زندگی بشر است و فرهنگ به مجموعهای از کالاها و خدمات قابل تبدیل به پول و در خدمت بازار تبدیل میشود.
نقش تبلیغات دراقتصاد